کاش می شد روی خط سرنوشت

روزهای با تو بودن را نوشت..

سرنوشت , ننوشت

گر نوشت , بد نوشت

اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !

باز هنگام سحر قلمی از تکه زغالی مانده از آتش شبی سرد

میلغزد بر روی تن سرد و بی روح ورق.

و باز هم ردی از سوز دل بر روی خط های یخ زده کاغذ مینویسد.

 

وباز قصه پر غصه تکرار  ....

 

روزی درختی بودم تنومند و زیبا ، قدی کشیده

 

و شاخ و برگ تماشایی داشتم .

 

عاشق شدم . . . !!!!

 

عاشق صدای خوش هیزم شکن . . . !!!

 

و تن خود را بی آلایش تقدیم بوسه های درد آور

 

تبر او کردم و چه راحت شکستم ، بی صدا خورد شدم ،

 

چه دیر فهمیدم بی رحم است دل سنگ هیزم شکن

 

و سخت تر تبر او که سوزاند تنم را ، حالا دیگر زنده نبودم

 

درخت نبودم ، در چشمان سرد او فقط هیزم بودم و بس

 

سرنوشتم چه بود ؟

 

حالا که نه درخت بودم و نه سایه ای داشتم و نه ریشه ای

 

نه برگی و نه مهمان ناخوانده ای که بر روی دستانم بنشیند

 

و برای دل کوچکش آواز بخواند و بر خود بلرزد و با آهی سرد

 

دوباره پر باز کند و به اوج برود

 

و چه ناجوانمردانه تکه های خرد شده ام در شومینه

 

رو به چشمانش آتش گرفت و او فقط لذت برد

 

من در آتش میسوختم و او . . .

 

و حالا زغالی بیش نیستم و خطی شدم بر

 

خطوط یخ زده ورق تا شاید ماندگار باشم و همه بدانند

 

روزی درختی بودم تنومند که عشق مرا به زغالی

تبدیل کرد سیاه و دل سوخته . . .

[ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, ] [ 13:35 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]

 - آرمیتی فرهادیان,ج ا س م ی ن ,باران راد,شانی ی,سارمن ادیب,منا آرامش,مـ ـ ـ ـ ـارشـ ـ ـ ـ ـال ج,

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....

[ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, ] [ 13:33 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]



در خاطرش جایی دارم...

دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی

جواب سلامم را هم نمی دهد

دلم تنگ همان کسی است که وَقتی

از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند

دلم تنگ است...تنگ

نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم






برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:18 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]




بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته....

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ....





برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:17 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]







حکایت عجیبیست

رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.


مردم نمی بینند و فریاد می زنند….. !!!

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:17 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]


تنهایی بهتر است

خودتی خودت

حداقل روحت آسایش بیشتری دارد

نگرانی كمتری داری

و میتوانی برای خودت باشی

هیچ كس دیگر به با هم بودن های قدیم اعتقاد ندارد

همه میخواهند تو را از سر خود باز كنند

كاش كمی عوض میشدیم







[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:16 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]







تلخ است ،

همه فکر کنند سرت شلوغ است ،

و تنها خودت بدانی چقدر

 تنـــهایی ..
.

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:16 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]


چشمهایت را ببند ،

در دلت با خدا سخن بگو ،

به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛

هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...

شاید بخواهی تورا ببخشد ،

یا آرزویی داری ،

شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،

بگو میشنود . . .

این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛

پرواز دلت را حس خواهی کرد ...







برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:15 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]


آهسته بیا

چیزی هم ننویس


نظر هم نگذار


همان که بخوانی بس است


من به بی محلی آدمها عادت دارم






[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:15 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]








گاهی سکوت دوست معجزه می کند و تو می آموزی که بودن همیشه در فریاد نیست
 

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:14 ] [ R♥ZH♥N☂ ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 92 93 94 95 96 ... 135 صفحه بعد