ساکت که می شوی چشمانت پر از بوسه می شود و لب هایت در التهاب یک گل سرخ زیر باران می تپد تو را در رنگین کمان آغوشم قاب می گیرم و چونان پرنده ای در مشت رها می شوم در افق های آبی تو هیجانی ست شورش چشمانت در اعتصاب لبهایت !
ساکت که می شوی چشمانت پر از بوسه می شود و لب هایت در التهاب یک گل سرخ زیر باران می تپد تو را در رنگین کمان آغوشم قاب می گیرم و چونان پرنده ای در مشت رها می شوم در افق های آبی تو هیجانی ست شورش چشمانت در اعتصاب لبهایت !
سلام دوستاي گلم.من برگشتممممممم.مرسي كه تو اين
مدت بازم به وبم سر زديد.خداييش ذوق كردم با اين دوستايي
كه دارم.ممنوننننننننن
دوستان من ذوق نوشتنم پریده وقتی می بینم بیننده هام کمه.شاید دیگه از این به بعد دیر به دیر بیام تو
وبم.خلاصه ی مطلب مواظب خودتون باشیدو اگه دلتون خواس نظر بدید.راستی ممنون از کسایی که معرفت
داشتنو هر روز نظر دادن مثل احسان و نعیمه جون فعلا بای
اسم قاشق را گذاشتی قطار....هواپیما....کشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم!
یادت هست مادر؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران....، میگفتی بخور تا بزرگ بشی...
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم
حتی بغض های نترکیده ام را......